دانلود آهنگ همایون شجریان به نام پنهان چو دل
دانلود آهنگ همایون شجریان به نام پنهان چو دل
Download Old Music By Homayoun Shajarian Called Penhan Cho Del
دانلود آهنگ قدیمی همایون شجریان بنام پنهان چو دل با کیفیت بالا
به همراه متن آهنگ پنهان چو دل از همایون شجریان
با دو کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ و لینک مستقیم از تب موزیک
پخش آنلاین + لینک پرسرعت آهنگ پنهان چو دل
برای دانلود موزیک قدیمی همایون شجریان بنام پنهان چو دل به ادامه مطلب مراجعه کنید…
جهت تکمیل آرشیو
«همایون شجریان» در سال ۱۳۵۴ در مشهد متولد شد. وی از کودکی به فراگیری تنبک و شناخت ریتم پرداخت. از سن دهسالگی نزد پدر آواز را شروع کرد. همایون از سال ۷۰ در کنسرتها، استاد «محمدرضا شجریان» را به عنوان نوازنده تنبک همخوان همراهی کرده است. اولین آلبومی که خوانندگی آن را بر عهده داشت «نسیم وصل» به آهنگسازی «محمدجواد ضرابیان» است که در سال ۸۲ منتشر شد. در سال ۸۴، همایون آلبوم «نقش خیال» را به آهنگسازی «علی قمصری» به بازار عرضه کرد که با استقبال فراوانی روبرو شد. در سال ۹۰ او در آلبوم «شوقنامه» به عنوان خواننده حضور داشت. در سالهای اخیر با همکاری برادران «پورناظری» آثاری را ارائه داده است که برخی از آنها مانند «چرا رفتی» و «با من صنما» مورد استقبال چشمگیر مردم قرار گرفته است.
متن آهنگ پنهان چو دل از همایون شجریان
ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنم
تو کعبهای هر جا روم قصد مقامت می کنم
هر جا که هستی حاضری از دور در ما ناظری
شب خانه روشن می شود چون یاد نامت میکنم
گه همچو باز آشنا بر دست تو پر می زنم
گه چون کبوتر پرزنان آهنگ بامت می کنم
گر غایبی هر دم چرا آسیب بر دل می زنم
ور حاضری پس من چرا در سینه دامت می کنم
دوری به تن لیک از دلم اندر دل تو روزنیست
زان روزن دزدیده من چون مه پیامت می کنم
ای آفتاب از دور تو بر ما فرستی نور تو
ای جان هر مهجور تو جان را غلامت می کنم
من آینه دل را ز تو این جا صقالی می دهم
من گوش خود را دفتر لطف کلامت می کنم
در گوش تو در هوش تو و اندر دل پرجوش تو
اینها چه باشد تو منی وین وصف عامت میکنم
ای دل نه اندر ماجرا می گفت آن دلبر تو را
هر چند از تو کم شود از خود تمامت می کنم
ای چاره در من چاره گر حیران شو و نظاره گر
بنگر کز این جمله صور این دم کدامت می کنم
گه راست مانند الف گه کژ چو حرف مختلف
یک لحظه پخته می شوی یک لحظه خامت می کنم
گر سالها ره می روی چون مهرهای در دست من
چیزی که رامش می کنی زان چیز رامت میکنم
ای شه حسام الدین حسن می گوی با جانان که من
جان را غلاف معرفت بهر حسامت می کنم