دانلود آهنگ شهرام ناظری به نام بشنو از نی
دانلود آهنگ شهرام ناظری به نام بشنو از نی
Download Old Music By Shahram Nazeri Called Beshno Az Nei
دانلود آهنگ قدیمی شهرام ناظری بنام بشنو از نی با کیفیت بالا
به همراه متن آهنگ بشنو از نی از شهرام ناظری
با دو کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ و لینک مستقیم از تب موزیک
پخش آنلاین + لینک پرسرعت آهنگ بشنو از نی
برای دانلود موزیک جدید شهرام ناظری بنام بشنو از نی به ادامه مطلب مراجعه کنید…
جهت تکمیل آرشیو
«شهرام ناظری» در سال ۱۳۲۸ در کرمانشاه به دنیا آمد. از جوانی تحت تعلیم نورعلی برومند، آثار گذشتگان موسیقی را فرا گرفت و همزمان برای تکمیل ردیف آوازی از محضر استاد زندهیاد «عبدالله دوامی» نکتهها آموخت و از استادانی چون «محمود کریمی»، «محمدرضا شجریان» و «حسین قوامی» ظرایف آوازی را فرا گرفت. استاد ناظری همزمان با آموختن آواز به آموختن ساز سه تار نزد استاد «احمد عبادی» پرداخت. استاد ناظری در دهه شصت و هفتاد با همکاری پسرعموی خود استاد «کیخسرو پورناظری» و گروه تنبور «شمس»، آثار درخشانی بر اساس ساز تنبور ارائه کرد. یکی از نقطههای عطف کار هنری شهرام ناظری با آلبوم «شورانگیز»، «حسین علیزاده» شکل گرفت. پس از این دوران ناظری با گروه «دستان» همکاری میکند .استاد ناظری دارنده نشان «لژیون دنور» است.
متن آهنگ بشنو از نی از شهرام ناظری
بشنو از نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدهاند
در نفیرم مرد و زن نالیدهاند
شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علتهای ما
ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما
گر بریزی بحر را در کوزه ای
چند ُگنجد؟ قسمت یک روزه ای
کوزه ی چشم حریصان پُر نشد
تا صدف قانع نشد، پر دُرّ نشد
گر مرا
گر مرا ساغر کند ساغر شوم
ور مرا خنجر کند خنجر شوم
گر مرا چشمه کند آبی هم
ور مرا آتش کند تابی دهم
گر مرا باران کند خرمن دهم
ور مرا ناوک کند در تن جهم
گر مرا ماری کند زهر افکنم
ور مرا یاری کند خدمت کنم
ساقی نامه
نالم ایرا نالهها خوش آیدش
از دو عالم ناله و غم بایدش
چون ننالم تلخ از دستان او
چون نیم در حلقهٔ مستان او
گر نبودی ناله نی را ثمر
نی جهانرا پر نکردی از شکر
هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و عیب، کلی پاک شد
جسم خاک از عشق بر افلاک شد
کوه در رقص آمد و چالاک شد
قطعه باده از ما مست شد
باده از ما مست شد نی ما از او
قالب از ما حذف شد نی ما از او
باده در جوشش گدای جوش ماست
چرخ در گردش اسیر هوش ماست
در نیابد حال پخته ، هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام
تصنیف حدیث نی
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
آتش عشق است که اندر می فتاد
جوشش عشق است که اندر می فتاد
نی حدیث راه پر خون می کند
قصه های عشق مجنون می کند
نی حدیث هر که از یاری برید
پرده هایش ، پرده های ما درید
عاشقی پیداست از زاری دل
نیست بیماری چو بیماری دل
هرچه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل باشم از آن
علت عاشق ز علتها جداست
عشق اصطرلاب اسرار خداست
چون قلم اندر نوشتن میشتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
چون سخن بر وصف این حالت رسید
هم قلم بشکست و هم کاغذ درید
بشنو این نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدهاند
در نفیرم مرد و زن نالیدهاند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدم